• خانه 

شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)

28 بهمن 1395 توسط یا مهدی

علل بيمارى و شهادت حضرت زهرا (س)

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحى‏اش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليهاالسلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا برسد، بلكه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پيكرش را آب مى‏كرد، امواج دردها و مصيبتها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مى‏شد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانه‏اش، كمك مى‏كرد تا بانوى سرفراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند.

در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهان‏افروز وجود او مى‏شد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه‏ى برخى از مسلمان‏نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنجها را هر لحظه بيشتر مى‏ساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزاده‏ترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مى‏برد.

فاطمه در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايه‏اش، جنين وى نيز سقط گرديد و تازيانه‏هاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين‏بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر او وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتى‏اش را به شدت آزرد.

آرى همه‏ ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند. 
حضرت امام حسن مجتبى عليه‏السلام در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏اش را سقط كرد…» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها…) (1)

و حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايند: 
و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا. (2)

سبب شهادت فاطمه اين بود كه قنفذ (غلام خليفه دوم) با غلاف شمشير او را زده و بچه‏اش را كشت و مادرم از اين جهت به بستر بيمارى افتاد. 
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن.

اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

 

كيفيت وفات حضرت زهرا (س)

1ـ به ام‏سلمه فرمود: برايم آبى آماده كن تا بدان غسل كنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل كرد و جامه پاكى پوشيد، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابيد و دست راستش را زير صورتش گذاشت.(3)

2- در روايت ديگرى آمده كه: حضرت به اسماء فرمود: آبى برايم آماده كن، بعد با آن غسل كرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جديدم را به من بده، آنها را پوشيده و فرمود: بقيه حنوط پدرم را از فلان جا برايم بياور و زير سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اينجا بيرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات كنم. 
اسماء مى‏گويد: از اتفاق بيرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنيدم، آهسته به طورى كه مرا نبيند وارد شدم ديدم دست به سوى آسمان دراز كرده و مى‏گويد: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتياقى كه به ديدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گريه‏اش بر من و به حسين شهيد و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم كه پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى كه بر من دارند، از مى‏خواهم كه بر گناهكاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بيامرزى و به بهشت وارد كنى كه تو بزرگوارترين سؤال شوندگان و مهربان‏ترين مهربانانى. (4)

3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم كه بسيار خوب و اگر جوابى ندادم بدان كه من به سوى پدر خود، (يا پروردگارم) رفتم.

اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد.

حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسيد و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن. 
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.

پی نوشت ها

1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، ص‏ص 197، ح 28- سفينة، ج 2، ص 339.
2ـ عوالم، ج 11، ص 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11. 
3ـ بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» 77. 
4ـ وفاه فاطمة الزهراء/ 78.

 1 نظر

پیوند آسمانی

21 آذر 1395 توسط یا مهدی

پیوندی آسمانی
پیوند مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیهاالسلام پیوندی الهی بود که در به ثمر رساندن رسالت عظیم و پرخطر پروردگار نقش عظیمی داشت و زمانی اتفاق افتاد که جهل و بت پرستی در شهر مکه رایج بود، خداوند نیز در سایه رحمت خویش در دل این دو زوج مهربان چنان محبتی ایجاد کرد که هرگز در این مسیر پر خطر، اندکی تزلزل و تردید بر خویشتن راه ندادند و استوار و محکم در این راه گام برداشتند. تا در پرتو این کوشش کم نظیر، انقلاب عظیم محمدی به ثمر بنشیند و آزادی، آزادمنشی و حقانیت رسالت الهی ثابت شده و ندای لا اله الا اللّه بر قلب های خفته تاریخ تقدیم گردد.

شخصیت والای حضرت خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه علیهاالسلام از اشراف زادگان اصیلی بودکه اصالت خانوادگی و نجابت ذاتی او در مکه، زبانزد خاص و عام بود. او با وجود ثروت فراوان، هرگز از راه نجابت و عفت فاصله نگرفت. و بنابرقول تاریخ همیشه مال و ثروتش را در راه دستگیری بینوایان و خانواده های بی سرپرست به کار می برد. اصالت، نجابت و محاسن اخلاقی حضرت خدیجه و ثروت روز افزونش سبب شد که بزرگان مکه، به فکر خواستگاری و ازدواج با وی بیافتند؛ ولی حضرت خدیجه به همه آن ها پاسخ منفی داد و حاضر به ازدواج با آن ها نشد. تا آن که مشیّت الهی بر این تعلّق گرفت که حضرت خدیجه علیهاالسلام به همسری پیامبر درآید و هم گام با او رسالتی مهم را در زندگی خویش به اتمام رساند.

حضرت خدیجه علیهاالسلام از برترین زنان هستی
از میان زنان عالم چهار زن برترین زنان هستی اند: آسیه همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خُویلد و فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر محمد صلی الله علیه و آله ، که این چهار زن را خداوند عزوجل از زنان بهشت برگزید که در تمام اعصار تاریخ الگوی پاکی و عفّت برای تمام زنان باشند. حضرت خدیجه علیهاالسلام نیز یکی از زنان برتر نام آور تاریخ است که از جنبه های زیادی مورد توجه قرار گرفت و توانست نام و یادش را همچنان در سینه تاریخ به یادگار بگذارد و به عنوان یکی از زنان آسمانی که همیشه مقرب خدا هستند ملقّب شود.

ثمره یک ازدواج
در پرتو ازدواج پر برکت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیهاالسلام ، خداوند انواری بهشتی بر جهانیان عرضه کرد: فاطمه علیهاالسلام گل سر سبد زنان عالم، حسن سید جوانان اهل بهشت، حسین سرور آزادگان جهان، زینب علیهاالسلام اسوه صبر و استقامت، سکوت پر فریاد سجاد، علم باقر، صدق صادق، حلم کاظم، مهربانی رضا، جود و بخشش جواد، حبّ و اخلاص هادی، تزکیه حسن عسگری و نهایتا ظهور پرافتخار فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله مهدی منتظر. در طول تاریخ هستی، از این ازدواج با برکت تر پیوندی نبوده است.

عروج شخصیت زن در سایه پیوند شقایق ها
آن روزها که ظلمت و بت پرستی بر سرتاسر مکه، حکمفرما بود و دیوار موهوم خرافه پرستی و زنده به گورکردن دخترکان معصوم که چون شاپرکی به شوق پرواز و آزادی دست و پا می زدند و لبخند معصومانه و مهربانشان، باز هم نقاب زشت و کریه دیو صفتان جاهل آن روزگار را پس نمی زد، شاپرک هایی کوچک که تنها به جرم دختر بودن در زیر خاک ها مدفون می شدند تا بلکه تفکر نادرستِ دختر داشتن و ننگ و عار بودن دختر در خانواده، غم درونشان را بپوشاند و…، در این فضا بود که خدواند پیغمبری امین بر مردم نازل کرد تا بر دستان همسرش خدیجه بوسه زند و عروج شخصیت بزرگ زن را در تاریخ به اثبات برساند. خدیجه علیهاالسلام نیز که در نجابت، پاک دامنی و شرافت سرآمد زنان تاریخ آن زمان بود دختری به جهان عرضه کرد که وی نیز همچون مادرش آیینه تمام نمای عفت و زهد و تقوا باشد و همو بود که به شخصیت زن بها داد و الگوی نجابت و پاکی همه زنان عالم گردید.

جشن لبخند ستارگان
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خواستگاری حضرت خدیجه رفت 25 سال داشت و خدیجه علیهاالسلام چهل سال از عمر شریفش می گذشت. در این مراسم عموهای پیامبر و عدّه ای از بستگان حضرت خدیجه که از رجال معروف مکه بودند حضور داشتند خطبه عقد هم توسط عموی پیامبر حضرت ابوطالب اجرا شد. حضرت ابوطالب در آن خطبه فرمود: «ستایش خدای بزرگ را که ما را از نژاد ابراهیم و نسل اسماعیل گردانید ونیز ما را از سرپرستان و خدمت گذاران حرمش قرار داد و کعبه را برای ما منزلگاه حاجیان و حرمی امن گردانید. این محمد برادرزاده من با فضیلت ترین مرد از مردان مکّه است که گرچه از نظر مالی تهی دست است، اما مقام و شخصیت والایی دارد وی به خدیجه متمایل شده وخدیجه نیز به وی متمایل شده است اینک وی را به ازدواج محمد در آوردید و مهریه اش هرچه است من برعهده می گیرم. مهریه حضرت خدیجه 20 شتر قرار داده شد و پیامبر شتری به عنوان و لیمه عروسی فراهم کرد.

خدیجه، گوهر فضیلت
علاقه حضرت خدیجه علیهاالسلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صرف نظر از عشق و علاقه زناشویی، عشقی معنوی بود، وی پیامبر را مردی کامل در صفات انسانی و به دور از رزایل اخلاقی می دید. حضرت خدیجه عاشق فضیلت و شیفته اصلاح جامعه بود. و تمام آمال خود را در وجود پیامبر می دید. و اساسا کمال و شخصیت وی در همین اخلاق ذاتی وی بود که باعث شد تا از طرفی با مال و ثروت خویش و صرف آن در راه دین، و از سوی دیگر با تقویت روحی و دلداری دادن به پیامبر بهترین کمک و پشتیبان وی در راه تعالی جامعه بشری باشد. خدیجه علیهاالسلام تنها به شوهرش می اندیشید و در ذهن خود دورنمای مبارزه با بت پرستی را مجسم می کرد و از مشکلاتی که در سر راه تبلیغ و دعوت الهی پیامبر قرار داشت مطلع بود. وی مشتاقانه از شوهرش در تمامی سختی ها جانبداری می کرد و برای وی آرامش روحی عجیبی بود.

احترام خدیجه در میان قوم خود
حضرت خدیجه علیهاالسلام از زنان بزرگ قوم خود و زنی با فضیلت بوده است. درباره جلال و شکوه حضرت خدیجه در تاریخ آمده است: هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دعوت خود را آشکار ساخت، مشرکان در اولین شب به خانه حضرت، حمله ور شدند و به منزلشان سنگ پرتاب می کردند. ناگاه خدیجه علیهاالسلام از منزل بیرون آمده و بانک برآورد: «ای قریش! شرمنده نیستید که خانه زنی را که از نجیب ترین شماست سنگ باران می کنید.» و چون قریش با حمایت حضرت خدیجه از پیامبر صلی الله علیه و آله روبرو شدند همگی بازگشتند.

خدیجه همسر ی فداکار
حضرت خدیجه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله اولین زنی است که دین اسلام را پذیرفت او با عشقی آتشین، مهر و ایمانی استوار، بی آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیامبر بکاهد، از همه ثروت خویش با خشنودی خاطر در جهت اهداف رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشت و در هنگامه های محنت در کنار رسول گرامی اسلام ایستاد و در زمانی که همه پیامبر اسلام را از خود طرد می کردند یار و یاور ایشان باقی ماند.

اولین جرقه دلربایی
روزی حضرت خدیجه علیهاالسلام در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از دانشمندی از علما یهود دعوت کرده بود تا برای ایشان صحبت کند. در همین هنگام پیامبر اسلام از مقابل خانه خدیجه گذشت، دانشمند یهودی از خدیجه خواست که او را به مجلس دعوت کند و در حالی که به شدت مسرور بود ما بین دو کنف پیامبر را نگاه می کرد. پس از پایان مجلس، در هنگام خداحافظی در حالی که حالت شور و شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، روبه خدیجه کرد و گفت: آن چه من در کتاب های آسمانی گذشته خوانده ام نشان می دهد که او پیامبر آخرالزمان است، خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است. شاید اولین جرقه های دل ربایی، از این سخن دانشمند یهودی در دل حضرت خدیجه هویدا گشت.

القاب حضرت خدیجه
در زمان جاهلیت یکی از القاب حضرت خدیجه، «طاهره» به معنای پاک سرشت و پاک روش بود؛ زیرا در آن زمان، زنان زیادی در لجن زار بی عفتی گرفتار آمده بودند و در آن حال پاکدامنی حضرت خدیجه شهر عام و خاص شده بود. از دیگر القاب ایشان می توان؛ مبارکه، یعنی مبارک و خوش قدم، غراء و کبری نیز نام برد.

بشارتی در عالم رویا
شبی حضرت خدیجه در خواب دیدکه خورشید دربالای کعبه چرخید و در خانه او فرود آمد. برای تعبیر خواب خویش به نزد یکی از معبدان خواب رفت. او خواب خدیجه را چنین تعبیر کرد: «تو به زودی با مردی بزرگ ازدواج خواهی کرد که به شهرتی جهانی می رسد». بعد از آن خواب، حضرت خدیجه پیوسته منتظر بود تا فرصتی دست دهد وبه این سعادت بزرگ نائل گردد.

مادربزرگ ائمه، مام فاطمه علیهاالسلام
از فرزندان متعدد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تنها فرزندی که نسل مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از وجود ایشان امتداد یافت، وجود مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام است که ثمره ازدواج مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیهاالسلام می باشد. تمام امامان معصوم نیز فرزند حضرت زهرا علیهاالسلام محسوب می شوند، از این رو می توان از حضرت خدیجه به عنوان مادر بزرگ ائمه نام برد.

خصوصیات حضرت خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه علیهاالسلام علاوه بر جمال سیرت از زیبایی صورت نیز بهره مند بوده است. درباره جمال حضرت خدیجه، امام حسن علیه السلام که خود یکی از زیبا صورتان بنی هاشم بوده اند می فرمایند: «من شبیه ترین افراد به خدیجه کبری علیهاالسلام هستم». حضرت خدیجه علیهاالسلام خواستگاران ثروتمندی چون «عُتبَةِ بن اَبی مُعیط»، ابوجهل و ابوسفیان داشتند؛ امااز آن جا که ایشان زنی پاکدامن و عفیف بود، همواره به دنبال شوهری متقی و پرهیزگار می گشت و از این نظر پیامبر صلی الله علیه و آله را برای ازدواج خود انتخاب کرد.

پیشنهاد ازدواج
حضرت خدیجه از اصیل ترین اقوام عرب، و از قریش بودند. آن حضرت با پیامبر صلی الله علیه و آله در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می خواندند. پس از سفر تجاری که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه انجام دادند، حضرت خدیجه در ملاقاتی که با پیامبر اسلام داشتند به ایشان گفت: «ای عموزاده! من بر اثر خویشی که میان من وتو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خودداری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله لختی اندیشید و سپس گفت لازم است با عموهایم این مطلب را در میان بگذارم. در واقع، این حضرت خدیجه علیهاالسلام بود که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیشنهاد ازدواج داد.

خواستگاری
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در ایام جوانی، سرپرستی یکی از کاروان های تجارتی حضرت خدیجه را به عهده گرفتند؛ پس از پایان سفر تجاری در ملاقاتی با حضرت خدیجه، ایشان به رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «آیا دوست داری همسری از اهالی مکه که از نظر مال، جمال، کمال، عفت، سخاوت و پاکدامنی بر زنان مکه برتری دارد، تو را در امور زندگی ات یاری می کند، و هم دم و غمخوار توست، برایت خواستگاری کنم.» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، نام او چیست؟ خدیجه پاسخ داد: «او کنیز تو، خدیجه است.» حضرت محمد از شدت شرم ساکت شده بود حضرت خدیجه ادامه دادند: مطمئن باش کسی که حاضر است جانش را برایت فدا کند با همه چیز تو خواهد ساخت. آن گاه اشک در چشمانش ظاهر شد و از پیامبر درخواست کرد که عمویشان را به خواستگاری وی بفرستد.

همگاهنگی خدیجه علیهاالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله
حضرت خدیجه علیهاالسلام شایسته ترین همسر رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. او هیچ گاه پیامبر را نیازرد و حتی هنگامی که پیامبر قبل از نبوت برای عبادت غار حرا می رفتند تا در خلوت شب با خدای خود دور از هیاهوی دنیا راز و نیاز کنند، هیچ گونه مزاحمتی برای ایشان ایجاد نکردو گاه حتی ایشان را تا نزدیکی کوه حرا همراهی می کرد و غذای حضرت را برایشان می فرستاد. حضرت خدیجه هیچ گاه خلوت انس رسول اکرم صلی الله علیه و آله را نمی شکستند و برای اعمال و رفتار آن حضرت، احترام خاصی قائل بودند به گونه ای که بعد از رحلت حضرت خدیجه، پیامبر صلی الله علیه و آله همواره از ایشان به نیکی یاد می کردند.

عشق پیامبر صلی الله علیه و آله به خدیجه
یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: «با این که هیچ گاه حضرت خدیجه را ندیدم؛ اما به هیچ زنی چون او رشک نبردم؛ چون هیچ روزی نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه خارج شود و نام و یاد خدیجه را نبرد و اگر گوسفندی را سر می بریدند، برای دوستان خدیجه می فرستادند. روزی به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتم: آیا او جز پیرزنی نبود؟ خداوند بهتر از او را به تو داده است. آن گاه پیامبر به شدت ناراحت شدند و فرمودند: سوگند به خدا! پروردگار بهتر از او را به من عوض نداد. او به من ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند و هنگامی که همه مرا طرد می کردند او مرا یاری می کرد و خداوند به او فرزندی اعطا نمود، در حالی که از بقیه بچه ای باقی نمانده است.

هاله نور
محمد را نکو همسر خدیجه /عزیز قلب پیغمبر خدیجه
پناه امتی بود و نبی را /به روز بی کسی یاور خدیجه
گهی غمخوار او هنگام سختی /صفابخش دل شوهر خدیجه
زنی چون حوریان، مجذوب شوهر /همه آسایش همسر خدیجه
وجود رحمت للعالمین را /پرستار و نوازش گر، خدیجه
گرفته با ادب، چون هاله نور /چراغ وحی را در بر، خدیجه
به طوفان بلا چون کوه محکم /به کشتی امان لنگر خدیجه
توان بخش صفوف مؤمنان بود/ به تنهایی چو یک لشگر خدیجه
چه خوش باشد غلام خود بخواند (/حسان) را در صف محشر، خدیجه

 نظر دهید »

شهادت امام حسن عسکری(ع)

17 آذر 1395 توسط یا مهدی

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند .در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی حضرت امام حسن عسکری – رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادمبود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او – از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان – همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری علیه السلام رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام تکرار می شد.

http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان

 نظر دهید »

سامرا ماتمکده

17 آذر 1395 توسط یا مهدی

عسکری از دار فانی دیده بسته /گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
گشته سامرا دوباره وادی غم /بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم
عازم جنت شده با قلب سوزان /نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
او به دست معتصم گردیده مسموم /قلب پاک انورش را کرده مغموم
شست و شو داده پسر جسم لطیفش /شد به سامرا مکان قبر شریفش

 نظر دهید »

ایام شوم حمله به در خانه مولا علی(ع)

14 آذر 1395 توسط یا مهدی
 خبیثان ،قلب مولا را شکستند /حریم عرش اعلی را شکستند
از ره کین به پیش چشم حیدر(ع)/زدند پهلوی زهرا(س)را شکستند
 1 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
 < مهر 1404 >
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

یاحسین

در این وبلاگ سعی بر این است که پیرامون اما زمان ارواحنا له الفدا و مناسبت های مذهبی شناخت بیشتری پیدا کنیم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

540_ramadan5.jpg

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟