• خانه 

معجزات و کرامات

23 خرداد 1395 توسط یا مهدی

ابوالرجا مصري كه يكي از نيكوكاران بود، مي‌گويد:
پس از رحلت امام حسن عسگري (ع) براي جستجوي امام زمان (عج)حركت كردم؛ سه سال گذشت. با خود گفتم:
اگر چيزي بود، بعد از گذشت سه سال آشكار مي شد.

در اين هنگام صدايي را شنيدم كه صاحب صدا را نمي‌ديدم؛
او گفت:
اي نصربن‌عبد‌ربّه!
به اهل مصر بگو:
آيا شما پيامبر (ص) را ديده‌ايد كه به او ايمان آورده‌ايد؟
ابوالرجا گويد:
من تا آن زمان نمي‌دانستم كه نام پدرم عبدربّه است؛
چون من مدائن متولد شدم و پدرم را از دست دادم،
ابوعبدالله نوفلي مرا با خود به مصر آورد و در آن‌جا پرورش يافتم،
چون آن صدا را شنديم،
مطلب را دريافتم و ديگر به راه خود ادامه ندادم و مراجعت نمودم.سال ۱۳۵۱ ش. بود.
در یکی از شب های جمعه گرم تابستان مثل همیشه به مسجد جمکران رفتم.
جلو ایوان مسجد قدیمی داخل دکّه مخصوص صدور قبوض،
کنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ خادم مسجد ـ نشستم. نماز مغرب و عشاء تمام شد.
جمعیت کم و بیش به داخل مسجد مشرف می شدند.
در این هنگام،
نگاهم به زنی افتاد که پسر بچه ای را در بغل گرفته بود.
دختری حدود ۱۲ ساله نیز همراهش بود.
زن با قدم های مردد به دکه نزدیک شد. سلام کرد. جوابش را دادم و گفتم :
ـ بفرمایید. امری داشتید؟
به پاهای پسرش اشاره کرد و گفت:
ـ فلجه ! نذر کردم اگه امام، بچه ام را امشب شفا بده پنج هزار تومان بدم. حالا می خوام اول هزار تومان بدم! اشکال نداره؟
حاج ابوالقاسم خندید و گفت:
ـ خانم اومدی امتحان کنی؟
ـ پس چه کار کنم؟
ـ دلت قرص باشه. نقدی معامله کن!
زن هنوز مردد بود. کمی فکر کرد و بعد گفت:
ـ خیلی خوب قبوله!
سپس پنج هزار تومان از لای کیفش بیرون آورد و به حاج ابوالقاسم داد. او نیز قبضی به همان مقدار از دفترچه قبوض جدا کرد و مقابل آن زن روی گیشه گذاشت. زن قبض را گرفت و رفت. آخر همان شب فرا رسیده بود. من قضیه را فراموش کرده بودم . بار دیگر چشمم به همان زن و کودک و دخترش افتاد که به سمت دکه می آمدند. مقابل ما که رسیدند شروع کردند به دعا و تشکر کردن:
ـ خدا به شما طول عمر بده حاج آقا…!
ـ چی شده خانم؟
ـ این بچه، اول شب که آمدم خدمتتان، توی بغلم بود.
پاهای بچه رانشان داد و افزود:
ـ خوب شد. به خدا خوب شد. حالا دیگه راحت راه می ره. شما را به خدا مردم نفهمند! کسی نفهمد! آن وقت …. !
منبع: کرامات المهدی ، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران ، ص ۸ و ۹
در تاریخ 28اسفند سال 75كه به قصد زیارت امام رضا علیه‏السلام همراه عده‏اى از آقایان در هواپیما بودیم، وقتى بر فراز آسمان مشهد مقدّس رسیدیم، هواپیما دچار نقص فنى شد و بعد از حدود 45دقیقه به طرف تهران برگشت و با اعلام آمادگى براى هر اتفاق ناگوار، همه مسافرین با توسل به حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام و تكرار ذكر
“یا ابا صالح المهدى ادركنى”
توجه حضرت را به زائرین جد بزرگوارشان جلب كردیم و از سقوط حتمى نجات پیدا كردیم.
شرح واقعه از زبان آقای م ح :
در تاریخ 28اسفندماه 1375با هواپیما همراه بعضى از دوستان اهل علم و مداح تهرانى و همچنین عده‏اى از مسئولین كشور عازم مشهد مقدس بودیم.
وقتى هواپیما به فرودگاه مشهد رسید، خود را آماده پیاده شدن مى‏كردیم، یك مرتبه متوجه شدیم هواپیما دچار نقص فنى شده است و نمى‏تواند در باند فرودگاه بنشیند، نزدیك 45دقیقه تا یك ساعت، هواپیما در آسمان مشهد سرگردان مى‏چرخید.
در نهایت مجبور شدیم به تهران برگردیم كه حدود شش ساعت رفت و آمد و معطل شدنمان در آسمان شهر طول كشید.
همه سرنشینان نگران بودند كه چه اتفاقى پیش خواهد آمد. وقتى از خلبان و خدمه هواپیما سؤال مى‏شد، اول جریان را نمى‏گفتند.
ولى وقتى یكى از مسئولین به طور خصوصى از خلبان پرسید، گفت: وقتى آماده فرود مى‏شدم،
متوجه شدم كه چرخ‏هاى هواپیما باز نمى‏شوند و هرچه سعى كردیم، نتیجه نگرفتیم و الآن هم به طرف تهران بر مى‏گردیم و دستور داده‏اند كه در آنجا آتش‏نشانى آماده باشد،
به خاطر اینكه احتمالا سقوط مى‏كنیم و هواپیما آتش مى‏گیرد!
همین كه به نزدیكى فرودگاه تهران رسیدیم، مسئولین هواپیما اعلام كردند:
كه ما به هیچ وجه نتوانستیم چرخ‏هاى هواپیما را باز كنیم و امكان نشستن به صورت عادى وجود ندارد، باید آماده سقوط باشیم، اگر كسى دندان مصنوعى دارد، بیرون بیاورد، همه كفش‏هایشان را در آورند و هركس هم عینك دارد از روى چشمش بردارد.
خوب معلوم است كه انسان در چنین موقعیتى چه حالى پیدا مى‏كند. بنده هم مثل سایرین منقلب شده بودم و در آخرین لحظات، عمامه‏ام را برداشتم و گفتم: آقایان اگر آخرین لحظه زنده بودنمان هست، بهتر است كه به امام زمان حجة بن الحسن علیه‏السلام متوسل شویم.
همه منقلب بودیم، من دستم را روى سرم گذاشتم و گفتم: همه بگویید:
یا أبا صالح المهدی ادركنی، یا أبا صالح المهدی أدركنی…
همه مسافران با همان حالى كه داشتند با صداى بلند مى‏گفتند: یا أبا صالح المهدی أدركنى …
همه در حال توسل بودند كه یك دفعه خلبان گفت:
بشارت! امام زمان علیه‏السلام عنایت فرمود، چرخ‏ها باز شد.
همه یك صدا صلوات فرستادند و به سلامت به زمین نشستیم. تمامى سرنشینان هواپیما مطمئن بودند كه تنها معجزه امام زمان علیه‏السلام بود كه در آن لحظات آخر، ما را نجات داد و به زائرین جدّش امام رضا علیه‏السلام توجه فرمود.
افسوس كه عمرى پى اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه زكف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعى نخریدیم
شاها به فقیران درت روى مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم

 نظر دهید »

معجزات و کرامات

23 خرداد 1395 توسط یا مهدی

ابوالرجا مصري كه يكي از نيكوكاران بود، مي‌گويد:
پس از رحلت امام حسن عسگري (ع) براي جستجوي امام زمان (عج)حركت كردم؛ سه سال گذشت. با خود گفتم:
اگر چيزي بود، بعد از گذشت سه سال آشكار مي شد.

در اين هنگام صدايي را شنيدم كه صاحب صدا را نمي‌ديدم؛
او گفت:
اي نصربن‌عبد‌ربّه!
به اهل مصر بگو:
آيا شما پيامبر (ص) را ديده‌ايد كه به او ايمان آورده‌ايد؟
ابوالرجا گويد:
من تا آن زمان نمي‌دانستم كه نام پدرم عبدربّه است؛
چون من مدائن متولد شدم و پدرم را از دست دادم،
ابوعبدالله نوفلي مرا با خود به مصر آورد و در آن‌جا پرورش يافتم،
چون آن صدا را شنديم،
مطلب را دريافتم و ديگر به راه خود ادامه ندادم و مراجعت نمودم.سال ۱۳۵۱ ش. بود.
در یکی از شب های جمعه گرم تابستان مثل همیشه به مسجد جمکران رفتم.
جلو ایوان مسجد قدیمی داخل دکّه مخصوص صدور قبوض،
کنار مرحوم حاج ابوالقاسم ـ خادم مسجد ـ نشستم. نماز مغرب و عشاء تمام شد.
جمعیت کم و بیش به داخل مسجد مشرف می شدند.
در این هنگام،
نگاهم به زنی افتاد که پسر بچه ای را در بغل گرفته بود.
دختری حدود ۱۲ ساله نیز همراهش بود.
زن با قدم های مردد به دکه نزدیک شد. سلام کرد. جوابش را دادم و گفتم :
ـ بفرمایید. امری داشتید؟
به پاهای پسرش اشاره کرد و گفت:
ـ فلجه ! نذر کردم اگه امام، بچه ام را امشب شفا بده پنج هزار تومان بدم. حالا می خوام اول هزار تومان بدم! اشکال نداره؟
حاج ابوالقاسم خندید و گفت:
ـ خانم اومدی امتحان کنی؟
ـ پس چه کار کنم؟
ـ دلت قرص باشه. نقدی معامله کن!
زن هنوز مردد بود. کمی فکر کرد و بعد گفت:
ـ خیلی خوب قبوله!
سپس پنج هزار تومان از لای کیفش بیرون آورد و به حاج ابوالقاسم داد. او نیز قبضی به همان مقدار از دفترچه قبوض جدا کرد و مقابل آن زن روی گیشه گذاشت. زن قبض را گرفت و رفت. آخر همان شب فرا رسیده بود. من قضیه را فراموش کرده بودم . بار دیگر چشمم به همان زن و کودک و دخترش افتاد که به سمت دکه می آمدند. مقابل ما که رسیدند شروع کردند به دعا و تشکر کردن:
ـ خدا به شما طول عمر بده حاج آقا…!
ـ چی شده خانم؟
ـ این بچه، اول شب که آمدم خدمتتان، توی بغلم بود.
پاهای بچه رانشان داد و افزود:
ـ خوب شد. به خدا خوب شد. حالا دیگه راحت راه می ره. شما را به خدا مردم نفهمند! کسی نفهمد! آن وقت …. !
منبع: کرامات المهدی ، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران ، ص ۸ و ۹
در تاریخ 28اسفند سال 75كه به قصد زیارت امام رضا علیه‏السلام همراه عده‏اى از آقایان در هواپیما بودیم، وقتى بر فراز آسمان مشهد مقدّس رسیدیم، هواپیما دچار نقص فنى شد و بعد از حدود 45دقیقه به طرف تهران برگشت و با اعلام آمادگى براى هر اتفاق ناگوار، همه مسافرین با توسل به حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام و تكرار ذكر
“یا ابا صالح المهدى ادركنى”
توجه حضرت را به زائرین جد بزرگوارشان جلب كردیم و از سقوط حتمى نجات پیدا كردیم.
شرح واقعه از زبان آقای م ح :
در تاریخ 28اسفندماه 1375با هواپیما همراه بعضى از دوستان اهل علم و مداح تهرانى و همچنین عده‏اى از مسئولین كشور عازم مشهد مقدس بودیم.
وقتى هواپیما به فرودگاه مشهد رسید، خود را آماده پیاده شدن مى‏كردیم، یك مرتبه متوجه شدیم هواپیما دچار نقص فنى شده است و نمى‏تواند در باند فرودگاه بنشیند، نزدیك 45دقیقه تا یك ساعت، هواپیما در آسمان مشهد سرگردان مى‏چرخید.
در نهایت مجبور شدیم به تهران برگردیم كه حدود شش ساعت رفت و آمد و معطل شدنمان در آسمان شهر طول كشید.
همه سرنشینان نگران بودند كه چه اتفاقى پیش خواهد آمد. وقتى از خلبان و خدمه هواپیما سؤال مى‏شد، اول جریان را نمى‏گفتند.
ولى وقتى یكى از مسئولین به طور خصوصى از خلبان پرسید، گفت: وقتى آماده فرود مى‏شدم،
متوجه شدم كه چرخ‏هاى هواپیما باز نمى‏شوند و هرچه سعى كردیم، نتیجه نگرفتیم و الآن هم به طرف تهران بر مى‏گردیم و دستور داده‏اند كه در آنجا آتش‏نشانى آماده باشد،
به خاطر اینكه احتمالا سقوط مى‏كنیم و هواپیما آتش مى‏گیرد!
همین كه به نزدیكى فرودگاه تهران رسیدیم، مسئولین هواپیما اعلام كردند:
كه ما به هیچ وجه نتوانستیم چرخ‏هاى هواپیما را باز كنیم و امكان نشستن به صورت عادى وجود ندارد، باید آماده سقوط باشیم، اگر كسى دندان مصنوعى دارد، بیرون بیاورد، همه كفش‏هایشان را در آورند و هركس هم عینك دارد از روى چشمش بردارد.
خوب معلوم است كه انسان در چنین موقعیتى چه حالى پیدا مى‏كند. بنده هم مثل سایرین منقلب شده بودم و در آخرین لحظات، عمامه‏ام را برداشتم و گفتم: آقایان اگر آخرین لحظه زنده بودنمان هست، بهتر است كه به امام زمان حجة بن الحسن علیه‏السلام متوسل شویم.
همه منقلب بودیم، من دستم را روى سرم گذاشتم و گفتم: همه بگویید:
یا أبا صالح المهدی ادركنی، یا أبا صالح المهدی أدركنی…
همه مسافران با همان حالى كه داشتند با صداى بلند مى‏گفتند: یا أبا صالح المهدی أدركنى …
همه در حال توسل بودند كه یك دفعه خلبان گفت:
بشارت! امام زمان علیه‏السلام عنایت فرمود، چرخ‏ها باز شد.
همه یك صدا صلوات فرستادند و به سلامت به زمین نشستیم. تمامى سرنشینان هواپیما مطمئن بودند كه تنها معجزه امام زمان علیه‏السلام بود كه در آن لحظات آخر، ما را نجات داد و به زائرین جدّش امام رضا علیه‏السلام توجه فرمود.
افسوس كه عمرى پى اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه زكف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعى نخریدیم
شاها به فقیران درت روى مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم

 نظر دهید »

غیبت های امام زمان(عج)

23 خرداد 1395 توسط یا مهدی

دوره غیبت صغری:
امام حسن عسکری (علیه السلام) در هشتم ربیع الاول سال 260 ق؛ یعنی در زمانی که حضرت مهدی (علیه السلام) پنج سال بیشتر نداشت، به دست معتمد، خلیفه عباسی به شهادت رسید و امام عصر(علیه السلام) بر پیکر پدر بزرگوار خویش نماز گزارد.1
از این پس، دوره جدیدی از زندگی امام مهدی (عج)، که به غیبت صغری معروف است، آغاز شد.
بنا به گفته بسیاری از صاحب نظران، دوران غیبت کوتاه مدت آن امام که از آن به «غیبت صغرا» تعبیر می شود، از همین زمان؛ یعنی سال 260 ق آغاز گردید. برخی از اهل تحقیق برآنند که غیبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ یعنی سال 255 ه . ق آغاز شده است.2
دوران غیبت صغرا تا سال 329 ه . ق ادامه داشت که بدین ترتیب، بنابر دیدگاه اول، طول این دوران، 69 سال و بنا بر دیدگاه دوم، طول این دوران 74 سال خواهد بود.
گرچه در این مدت به دلیل برخی مصالح، از جمله در امان ماندن از خطراتی که جان آن حضرت را از سوی دشمنان تهدید می کرد، امام علیه السلام از نظرها پنهان بودند، اما حضرت تعدادی افراد وارسته و با تقوا را به عنوان نائب خاص خود به مردم معرفی کردند تا هر یک از ایشان سؤالات و مشکلات خود را به وسیله آنان به امام علیه السلام برسانند و از طریق امام پاسخ دریافت نمایند.

نوّاب خاص امام عصر
در طول دوران 69 ساله یا 74 ساله غیبت صغرا، چهار تن از بزرگان شیعه عهده دار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر(علیه السلام) بودند که نام آنها بدین قرار است:
1. ابو عمرو، عثمان بن سعید، که از سن یازده سالگی در حضور ائمه قبلی مشغول خدمت بوده است و از اصحاب مورد اعتماد امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام محسوب می شوند. وی از سال 260 تا 267 ه . ق منصب نیابت امام زمان (عج) را عهده دار بود.
2. ابوجعفر محمد بن عثمان: وی فرزند نائب اول امام عصر (عج) است که از سال 267 تا 305 ه . ق عهده دار منصب نیابت خاص بود.
همان گونه که هیچ امری در نظام هستی بدون علت نیست، غیبت امام زمان هم برای خود علل و ادله ای دارد و برای آن چندین دلیل در روایات ذکر شده است. از جمله: امتحان و آزمایش مردم; حفظ وجود امام (عج) از خطرات که او را تهدید می کرد; فراهم شدن زمینه آمادگی فکری و فرهنگی و روانی در مردم برای تشکیل حکومت جهانی و…
3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی: این عالم بزرگوار از سال 305 ه. ق تا 326 ه. ق یعنی حدود بیست و یک سال نیابت امام عصر (عج) را عهده دار بود.
4. ابوالحسن علی بن محمد سیمری: وی حدود سه سال یعنی از سال 326 تا 329 ه . ق به عنوان نایب خاص امام (عج) به انجام وظیفه مشغول بود.
نواب خاص دوره غیبت صغری در غیاب امام به انجام برخی وظایف مشغول بودند که از جمله آن ها: زدودن شک و حیرت مردم درباره تولد امام زمان (عج); حفظ امام از خطراتی که او را تهدید می کند از راه پنهان داشتن مکان او; پاسخگویی به پرسش های فقهی و اعتقادی مردم; مبارزه با مدعیان دروغین نیابت; آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری; کمک به نیازمندان و توزیع وجوه شرعی و…

د. دوره غیبت کبری:
امام زمان
در سال 329 ه . ق و به دنبال رحلت چهارمین نائب خاص امام زمان (عج) دوره غیبت صغری به پایان رسید و از این پس دوره غیب ت کبری، که در آن نائب خاصی از سوی امام تعیین نشده است، آغاز گشت. این دوره یکی از برهه های سخت زندگی شیعیان است. اولا، طول مدت این دوره بر کسی مشخص نیست. به علاوه، در این دوره وقایع بسیار سخت و دشواری به وقوع پیوست که حفظ اعتقادات و پایبندی به احکام و مقررات دینی را مشکل ساخت. در این دوره از تاریخ حیات بشری، فقهای عظام از سوی ائمه اطهار علیهم السلام و از جمله امام مهدی (عج) به عنوان نائبان عام مسؤولیت رهبری سیاسی و پاسخگویی به مسائل فکری و اعتقادی مردم را عهده دار هستند و همین مساله منشاء و ریشه «ولایت فقیه » در نظام سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی محسوب می شود.
همان گونه که هیچ امری در نظام هستی بدون علت نیست، غیبت امام زمان هم برای خود علل و ادله ای دارد و برای آن چندین دلیل در روایات ذکر شده است. از جمله: امتحان و آزمایش مردم; حفظ وجود امام (عج) از خطرات که او را تهدید می کرد; فراهم شدن زمینه آمادگی فکری و فرهنگی و روانی در مردم برای تشکیل حکومت جهانی و…
علاوه بر این، اگر به حقیقت معنای امامت در جهان بینی مکتب اهل بیت علیهم السلام توجه شود، به خوبی این نکته روشن خواهد شد که امام علاوه بر وظیفه راهنمایی و ارشاد و رهبری مردم، در حفظ نظام هستی نیز مؤثر است. در روایت آمده است که اگر لحظه ای زمین از امام و حجت الهی خالی بماند، اهلش را در کام خود فرو می برد. امام سجاد علیه السلام در این باره فرمودند: همان گونه که ستارگان و سیارات وسیله حفظ نظام کیهانی هستند، ما هم وسیله حفظ اهل زمین هستیم. به برکت وجود ماست که آسمان بر زمین فرود نمی آید. اگر ما نبودیم زمین اهلش را فرو می برد… آن گاه در ضمن یک تشبیه بسیار زیبا می فرمایند: استفاده مردم از امام غائب همانند استفاده آنان از خورشید در پشت ابر است…3

1. سیره معصومان، ص 259.
2. سیره معصومان ص 272.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 92

 نظر دهید »

شهادت پدر

23 خرداد 1395 توسط یا مهدی

شهادت حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) بازتاب بزرگی در سامرا داشت، آنجا که همه مغازه‌ها تعطیل شده و عموم مردم به سرعت و عجله به خانه امام ریختند،
احمد بن عبیدالله در روایتی آن روز بزرگ را این گونه توصیف می‌کند: هنگامی که خبر وفات آن حضرت منتشر شد شهر سامرا به خود ارزید و از همه جا این ضجه بلند شد که ابن الرشا از دنیا رفته است.(کمال‌الدین1/431)
بازارها تعطیل و در دکان‌ها بسته شد. بنی هاشم، کاتبان، فرماندهان، قاضیان، معدّلان و سایر مردم برای حضور در تشیع جنازه آن حضرت سوار شدند و شهر سامرا شبیه به عرصه محشر شده بود.(الفصول المهّمه/271)
پس از این که جنازه حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) تجهیز یعنی غسل و کفن شد، خادم آن حضرت عقید خارج شد و جعفر بن علی را صدا زده گفت: مولای من، برادر شما کفن شد، پس برخیز و برای او نماز بخوان. جعفر بن علی و به همراه او شیعیان که پیشاپیش آنان عثمان بن سعید عمری که یکی از وکیلان امام عسگری(علیه‌السلام) (و بعدها وکیل حضرت حجت علیه‌السلام) بود، داخل شدند.
هنگامی که وارد خانه شدند دیدند حسن بن علی -صلوات الله علیه- کفن شده و در تابوت قرار گرفته است، جعفر بن علی جلو رفت تا بر آن حضرت نماز بخواند. هنگامی که خواست تکبیر بگوید پس بچه ای که صورتش کمی گندمگون و موهایش مجعّد و دندان‌هایش فاصله دار بود، خارج شده، ردای جعفر را گرفت و به او گفت: ای عمو، من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم. جعفر در حالی که چهره‌اش عبوس و زرد شده بود پا پس نهاد و پسر بچه جلو آمده وبر او نماز خواند. (کمال‌الدین2/475)
بعد از درگذشت آن حضرت،همانگونه که دیدیم جعفر کذاب خواست بر پیکر برادر نماز بخواندکه جانشینی خود را ثابت کند اما دست خداوند مکر او را برملا ساخت ونقشه هایش رابرآب کرد وهمانگونه که امام حسن عسکری (علیه السلام) پیش بینی کرده بودند شد وامام زمان (عج) بر پیکر پدر نماز خواند ومعجزاتی از خود نشان دادوامامت خود را ثابت کرد
هنگامی که جنازه امام حسن عسگری(علیه‌السلام)را از اندرونی خارج کردند ابو عیسی فرزند متوکل با امر خلیفه،معتمد عباسی بروی نماز خواند. (کمال‌الدین1/43و به نقل از بحارالانوار50/328)
البته این کار برای این بود که افکار عمومی را در رابطه با شهادت حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) را گمراه نمایند.گویا که حکومت در این مسئله دست نداشته است و بلکه بلعکس از این امر ناراحت نیز بوده است.چرا که آنان در ایام بیماری امام در ظاهر برای مداوای آن حضرت اهتمام زیادی به خرج دادند و مردان بزرگ دربار عباسی نیز برای تشیع جنازه آن حضرت آمدن بودند.

ماجرای نماز گزاردن حضرت حجة (عج) بر جنازه پدر بزرگوارش
امام زمان
نخستین اقدام حضرت مهدی در آغاز امامت
روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. و آن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد به گونه‌هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامه‌های امام عسکری7 گزارش کرده است. (شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب‌الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101) ودیگران هم به این روایت را از زبان دیگران روایت کرده‌اند .
لازم به ذکر است که امام حسن (علیه السلام) را فرزند بزرگوارشان امام زمان (عج) غسل وکفن کردند.

جعفر کذاب کیست؟
امام هادی(علیه السلام) پنج فرزند داشت(چهار پسر و یک دختر)، به نامهای: امام حسن عسکری(علیه السلام)، حسین، محمد، جعفر و علیه،لازم به ذکر است که اکثر علمای شیعه چهار فرزند پسر برای امام هادی(علیه السلام) ذکر کرده‌اند، اما در تعداد دختران ایشان اختلاف وجود دارد البته با توجه به قرائن و شواهد امکان دارد که امام هادی(علیه السلام) فقط دارای یک دختر بود که نام‌های متفاوتی داشته است….
در میان این فرزندان امام، جعفر انسانی بدکار و دروغگو بود. به طوری که لقب«کذاب» را گرفت. وی که برادر امام حسن(علیه السلام) و عموی امام زمان(عج) بود، ادعای امامت داشت و پس از درگذشت امام هادی(علیه السلام) می‌گفت: امام مسلمین من هستم نه برادرم؛ حتی پس از امام هادی(علیه السلام) نزد خلیفه رفت و گفت: هزار اشرفی برای تو می‌فرستم و از شما خواهش می‌کنم که فرمان دهی تا بر مسند امامت بنشینم، و این مقام را از برادرم سلب کنی! خلیفه در جواب او گفته بود : عجب آدم احمقی هستی، اگر امامت در دست ما می‌بود، آن رابرای خود قرار می‌دادیم، اگر امام شناسان و شیعیان آنچه از برادرت و پدرت از معجزات و… دیدند از تو ببینند، تو را امام خود می‌دانند، دیگر نیازی به کمک ما نداری و گرنه هرگز به تو ایمان نخواهند آورد.
کارشکنی‌های او در عصر امامت برادرش امام حسن عسکری(علیه السلام) به جایی نرسید ولی پس از شهادت برادرش دوباره شروع به ادعا کرد و اعلام داشت که امام بعد از برادرم من هستم.
چقدر خوب پیشاپیش امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده بودن اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه قطعه کنند
و از آن جایی که امام عسکری(علیه السلام) فرموده بود: «امام بعد از من کسی است که بر جنازه‌ام نماز بخواند». امام حسن عسکری(علیه السلام) برای اینکه این امر بر مردم اشتباه نشود و امامت امام مهدی (عج) را از کارشکنی‌های جعفر حفظ کند، در آخرین لحظات عمرشان،به ابوالادیان وصیت کرده ونشانه های دیگری را برای اثبات امامت امام زمان (عج) به ایشان دادند ….
بعد از درگذشت آن حضرت،همانگونه که دیدیم جعفر کذاب خواست بر پیکر برادر نماز بخواندکه جانشینی خود را ثابت کند اما دست خداوند مکر او را برملا ساخت ونقشه هایش رابرآب کرد وهمانگونه که امام حسن عسکری (علیه السلام) پیش بینی کرده بودند شد وامام زمان (عج) بر پیکر پدر نماز خواند ومعجزاتی از خود نشان دادوامامت خود را ثابت کرد.

جعفر کذاب با دیدن این جریانات چه اقدامی انجام داد؟
عصبانیت جعفر کذاب
جعفر عمری در تلاش بود تا خود را امام معرفی کند واز هیچ کاری در این زمینه دریغ نکرده بود یکی از کارهای شنیع وی دامن زدن به شایعه دروغ عقیم بودن برادرش امام حسن عسکری (علیه السلام) بود تا در اذهان جانشینی خود را اثبات کند ولی اکنون با کمال ناباوری می‌دید که برادرش کودکی دارد که او از آن بی خبر بوده کودکی که تمام آرزوهای باطل وخبیث جعفر را بر باد می‌داد باید چاره ای می‌اندیشید ناگهان در ذهنش آمد که این همان کودکی است که حکومت سال‌ها در انتظار به دست آوردن اوست تا او را به شهادت برساند بی درنگ خود را به دارالعماره رساند و واقعة روی داده را برای خلیفه تعریف کرد و خلیفه وقت عباسی که از طریق اخبار بارها شنیده بود که از نسل این امام مهدی این امت بدنیا خواهد آمد و تخت و تاج ستمکاران را نابود خواهد گردانید دستور داد تا مأموران به خانه امام حمله کرده و وی را دستگیر کنند …
چقدر خوب پیشاپیش امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده بودن «اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه قطعه کنند » (بحارالانوار ج 52 ص 98 والزام الناصب ص 127 وتحف العقول ص 229)
گفتار امام باقر (علیه السلام) در آغاز امر بدست جعفر کذاب تحقق یافت!!!

 نظر دهید »

شهادت پدر

23 خرداد 1395 توسط یا مهدی

شهادت حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) بازتاب بزرگی در سامرا داشت، آنجا که همه مغازه‌ها تعطیل شده و عموم مردم به سرعت و عجله به خانه امام ریختند،
احمد بن عبیدالله در روایتی آن روز بزرگ را این گونه توصیف می‌کند: هنگامی که خبر وفات آن حضرت منتشر شد شهر سامرا به خود ارزید و از همه جا این ضجه بلند شد که ابن الرشا از دنیا رفته است.(کمال‌الدین1/431)
بازارها تعطیل و در دکان‌ها بسته شد. بنی هاشم، کاتبان، فرماندهان، قاضیان، معدّلان و سایر مردم برای حضور در تشیع جنازه آن حضرت سوار شدند و شهر سامرا شبیه به عرصه محشر شده بود.(الفصول المهّمه/271)
پس از این که جنازه حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) تجهیز یعنی غسل و کفن شد، خادم آن حضرت عقید خارج شد و جعفر بن علی را صدا زده گفت: مولای من، برادر شما کفن شد، پس برخیز و برای او نماز بخوان. جعفر بن علی و به همراه او شیعیان که پیشاپیش آنان عثمان بن سعید عمری که یکی از وکیلان امام عسگری(علیه‌السلام) (و بعدها وکیل حضرت حجت علیه‌السلام) بود، داخل شدند.
هنگامی که وارد خانه شدند دیدند حسن بن علی -صلوات الله علیه- کفن شده و در تابوت قرار گرفته است، جعفر بن علی جلو رفت تا بر آن حضرت نماز بخواند. هنگامی که خواست تکبیر بگوید پس بچه ای که صورتش کمی گندمگون و موهایش مجعّد و دندان‌هایش فاصله دار بود، خارج شده، ردای جعفر را گرفت و به او گفت: ای عمو، من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم. جعفر در حالی که چهره‌اش عبوس و زرد شده بود پا پس نهاد و پسر بچه جلو آمده وبر او نماز خواند. (کمال‌الدین2/475)
بعد از درگذشت آن حضرت،همانگونه که دیدیم جعفر کذاب خواست بر پیکر برادر نماز بخواندکه جانشینی خود را ثابت کند اما دست خداوند مکر او را برملا ساخت ونقشه هایش رابرآب کرد وهمانگونه که امام حسن عسکری (علیه السلام) پیش بینی کرده بودند شد وامام زمان (عج) بر پیکر پدر نماز خواند ومعجزاتی از خود نشان دادوامامت خود را ثابت کرد
هنگامی که جنازه امام حسن عسگری(علیه‌السلام)را از اندرونی خارج کردند ابو عیسی فرزند متوکل با امر خلیفه،معتمد عباسی بروی نماز خواند. (کمال‌الدین1/43و به نقل از بحارالانوار50/328)
البته این کار برای این بود که افکار عمومی را در رابطه با شهادت حضرت امام حسن عسگری(علیه‌السلام) را گمراه نمایند.گویا که حکومت در این مسئله دست نداشته است و بلکه بلعکس از این امر ناراحت نیز بوده است.چرا که آنان در ایام بیماری امام در ظاهر برای مداوای آن حضرت اهتمام زیادی به خرج دادند و مردان بزرگ دربار عباسی نیز برای تشیع جنازه آن حضرت آمدن بودند.

ماجرای نماز گزاردن حضرت حجة (عج) بر جنازه پدر بزرگوارش
امام زمان
نخستین اقدام حضرت مهدی در آغاز امامت
روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. و آن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد به گونه‌هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامه‌های امام عسکری7 گزارش کرده است. (شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب‌الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101) ودیگران هم به این روایت را از زبان دیگران روایت کرده‌اند .
لازم به ذکر است که امام حسن (علیه السلام) را فرزند بزرگوارشان امام زمان (عج) غسل وکفن کردند.

جعفر کذاب کیست؟
امام هادی(علیه السلام) پنج فرزند داشت(چهار پسر و یک دختر)، به نامهای: امام حسن عسکری(علیه السلام)، حسین، محمد، جعفر و علیه،لازم به ذکر است که اکثر علمای شیعه چهار فرزند پسر برای امام هادی(علیه السلام) ذکر کرده‌اند، اما در تعداد دختران ایشان اختلاف وجود دارد البته با توجه به قرائن و شواهد امکان دارد که امام هادی(علیه السلام) فقط دارای یک دختر بود که نام‌های متفاوتی داشته است….
در میان این فرزندان امام، جعفر انسانی بدکار و دروغگو بود. به طوری که لقب«کذاب» را گرفت. وی که برادر امام حسن(علیه السلام) و عموی امام زمان(عج) بود، ادعای امامت داشت و پس از درگذشت امام هادی(علیه السلام) می‌گفت: امام مسلمین من هستم نه برادرم؛ حتی پس از امام هادی(علیه السلام) نزد خلیفه رفت و گفت: هزار اشرفی برای تو می‌فرستم و از شما خواهش می‌کنم که فرمان دهی تا بر مسند امامت بنشینم، و این مقام را از برادرم سلب کنی! خلیفه در جواب او گفته بود : عجب آدم احمقی هستی، اگر امامت در دست ما می‌بود، آن رابرای خود قرار می‌دادیم، اگر امام شناسان و شیعیان آنچه از برادرت و پدرت از معجزات و… دیدند از تو ببینند، تو را امام خود می‌دانند، دیگر نیازی به کمک ما نداری و گرنه هرگز به تو ایمان نخواهند آورد.
کارشکنی‌های او در عصر امامت برادرش امام حسن عسکری(علیه السلام) به جایی نرسید ولی پس از شهادت برادرش دوباره شروع به ادعا کرد و اعلام داشت که امام بعد از برادرم من هستم.
چقدر خوب پیشاپیش امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده بودن اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه قطعه کنند
و از آن جایی که امام عسکری(علیه السلام) فرموده بود: «امام بعد از من کسی است که بر جنازه‌ام نماز بخواند». امام حسن عسکری(علیه السلام) برای اینکه این امر بر مردم اشتباه نشود و امامت امام مهدی (عج) را از کارشکنی‌های جعفر حفظ کند، در آخرین لحظات عمرشان،به ابوالادیان وصیت کرده ونشانه های دیگری را برای اثبات امامت امام زمان (عج) به ایشان دادند ….
بعد از درگذشت آن حضرت،همانگونه که دیدیم جعفر کذاب خواست بر پیکر برادر نماز بخواندکه جانشینی خود را ثابت کند اما دست خداوند مکر او را برملا ساخت ونقشه هایش رابرآب کرد وهمانگونه که امام حسن عسکری (علیه السلام) پیش بینی کرده بودند شد وامام زمان (عج) بر پیکر پدر نماز خواند ومعجزاتی از خود نشان دادوامامت خود را ثابت کرد.

جعفر کذاب با دیدن این جریانات چه اقدامی انجام داد؟
عصبانیت جعفر کذاب
جعفر عمری در تلاش بود تا خود را امام معرفی کند واز هیچ کاری در این زمینه دریغ نکرده بود یکی از کارهای شنیع وی دامن زدن به شایعه دروغ عقیم بودن برادرش امام حسن عسکری (علیه السلام) بود تا در اذهان جانشینی خود را اثبات کند ولی اکنون با کمال ناباوری می‌دید که برادرش کودکی دارد که او از آن بی خبر بوده کودکی که تمام آرزوهای باطل وخبیث جعفر را بر باد می‌داد باید چاره ای می‌اندیشید ناگهان در ذهنش آمد که این همان کودکی است که حکومت سال‌ها در انتظار به دست آوردن اوست تا او را به شهادت برساند بی درنگ خود را به دارالعماره رساند و واقعة روی داده را برای خلیفه تعریف کرد و خلیفه وقت عباسی که از طریق اخبار بارها شنیده بود که از نسل این امام مهدی این امت بدنیا خواهد آمد و تخت و تاج ستمکاران را نابود خواهد گردانید دستور داد تا مأموران به خانه امام حمله کرده و وی را دستگیر کنند …
چقدر خوب پیشاپیش امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده بودن «اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه قطعه کنند » (بحارالانوار ج 52 ص 98 والزام الناصب ص 127 وتحف العقول ص 229)
گفتار امام باقر (علیه السلام) در آغاز امر بدست جعفر کذاب تحقق یافت!!!

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
 < مهر 1404 >
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

یاحسین

در این وبلاگ سعی بر این است که پیرامون اما زمان ارواحنا له الفدا و مناسبت های مذهبی شناخت بیشتری پیدا کنیم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

540_ramadan5.jpg

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟